فرزندان تاریخ تقدیم می کنند.......
غضنفر توي آتيش سوزي ميميره پزشکان اعلام مي کنن %20 سوختگي ، %80 کوفتگي !!! ميرن تحقيق مي کنن مي بينن دوستاش آتيشو با بيل خاموش کردن !!!
مرده زنده ميشه و همه فرار مي کنن. بعد از يکي دو دقيقه غضنفر داد مي زنه: برگرديد برگرديد، نترسيد، کشتمش !!!
غضنفر بعد از عمليات داشته شهدا رو جمع و توي پلاستيک مي کرده، بين شهدا يه زخمي بوده که به زحمت ميگه من زخمي هستم شهيد نشدم غضنفر ميگه بيا برو توي پلاستيک شهيد شدي بدبخت داغي نميفهمي !!!
يکي داشت يکي رو بدجوري کتک مي زد و هي داد ميزد : کمک ! کمک ! گفتند : تو داري اينو ميزني ، چرا کمک ميخوايي !!! گفت : آخه اين گفته اگه بلند بشم پدرت رو در ميارم !
به غضنفر میگن: چند تا حيوون نام ببر كه پرواز كنه. ميگه:كبوتر، كلاغ، خر! بهش ميگن: بابا خر كه پرواز نميكنه! ميگه: بابا خره ديگه، يهو ديدي پرواز كرد!
يه بار غضنفر ميره دستشويي و در ميزنه. يه عربه ميگه: اهم... چمبرخان ميگه: حالا اسمت چيه؟ عربه ميگه: محمد حسن خليل. چمبرخان ميگه: اي پدرسوختهها، سه تايي رفتين توالت؟!
غضنفر ميره سربازي دشمن شروع ميکنه به خمپاره زدن، فرمانده داد ميزنه: سنگر بگيريد، سنگر بگيريد! غضنفر پاميشه داد ميزنه، نه،نه براي من بربري بگيريد.
نامردی اگه نظر ندی
نظرات شما عزیزان:
ارسال شده توسط محسن خورشیدی در ساعت 18:56